محل تبلیغات شما
زمستان برای من تداعی گر سرماست منم که سرماییپس امیدی به دوستی مون نمی رود
همه اش خداروشکر میکنم که ساکن مناطق سردسیری نبودم آنوقت جه کار باید می کردم
فکر کنم عین یک خرس قطبی از اول زمستان توی تختم می خزیدم و زندگی را واسه سه ماه تعطیلش می کردم
خنده دارهنه؟
دیروز داشتم به این فکر می کردم که چطور همه ی فصل ها با روز شروع میشن و درست با طلوع اولین آفتاب صبحگاهی در میزنند و به خانه های ما وارد میشدند
اما زمستان از شب قبل آنهم دریک شب بلندپیداش میشه
ماسک  آدمای گرم و مهربان را به صورت خود میزنه و لابلای مهمان ها  وول میخورد
ومیان شادی و سرخوش های ما شب را به صبح می رساند

زمستان قطعا مثل سایر فصول پراز نمادهای زیباست
امانه برای من.
 و بجاش این متن را نوشتم

تنگِ پائیز می نشینم تا روز آخری یه دل سیر نگاش کنم
زل می زنم به چشماشته نگاهش یک اندوه ناتمام نشسته
چه رازی در دلش نهان کرده که اورا زیبا و خواستنی کرده رازی که حسرت
دست یافتنش به دل آدم مانده
شبیه کسیِ که عشق را کنار نبودنش تجربه کرده باشی
یه چیزی در خنکای صبحش
در زرد و نارنجی برگ های رقصانش
در نم نم بارانش نفس می کشد
که به خاطرات جان دوباره می دهد
و روح را مجنون و حیران

میدانم هنوز منتظره نگفته حرفاشو بفهمم
.
.
.
و من هنوز نتواستم بفهمم چی میخواد بگه
و بی خداحافظی و رازآلود مرا درسکوت تنها گذاشت و رفت.

در میان پائیز و زمستان..

از دوست داشتن تا...

وقتی احساس واژه میشود

زمستان ,شب ,های ,کرده ,یه ,بفهمم ,می کردم ,های ما ,را به ,برای من ,که اورا

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید محصولات کیف کفش نیم بوت ساق دار زنانه مردانه CAT کاترپیلار 2021 قایق پایگاه اطلاع رسانی کیوکوشین ماتسوشیما استان تهران الماس سایت یادداشت های روزانه ی یک زن... راه اندازی سیستم تبادل لینک هوشمند | مجانی مدرسه علمیه شهید صدوقى واحد 4 قم iracemla مطالب مذهبی فرهنگی Sourgh